ـــمرد تنهای شبـــ

عزیزم چه کم دارد کسی که تو را دارد ------ و چه چیز دارد کسی که تو را ندارد


دوران پوچ قسمت اول و آخر

وقتی زینب منو رد کرد

وقتی صورتم از لحاظ ظاهری هنوز خوب خوب نشده بود و تو جامعه میدیدم نگاهای تمسخر امیز دیگران رو!

وقتی رفته بودم دانشگاه انصراف داده بودم بخاطر یه سال خونه نشینی

وقتی تو جامعه دیگه فعالیت قبلو نداشتم و حتی هیئت و پایگاه و ... نمیرفتم!

وقتی خیریه ام از هم پاشید و هر کدومشون رفتند سمت زندگشون

وقتی به علت تومور و خونه نشینی های بعد تومور کارمو از دست داده بودم و وسایل کارمو نصف قیمت فروخته بودم تو این یه ساله! و کلی بدهی بالا اوردم

وقتی شده بودم مایه ی نگرانی خونوادم

وقتی زندگی روی تلخشو به من نشون داد

وقتی و وقتی و وقتی ....

اعتماد به نفسمو از دست داده بودم حسابی

زندگیم پوچ  شده بود

دنیام عوض شده بود و برام با مرگ فرقی نداشت

من با اون همه فعالیت اجتماعی و با اون همه ایده های خلاقانه

شده بودم یه جوون منزوی و خونه نشین

حتی وقتی صورتمم شفا پیدا کرد و خوب شد ،تلنگر نشد بر اوضاع خرابم (دیگه شما خودتون ببینید چطور بودم!)

تصمیم گرفتم یه وبلاگ بزنم و از زندگیم بگم تا با شماها دردودل کنم که لااقل یکی باهام هدرد بشه

یه مسیر برا وبلاگم نوشتم و بر مبنای اون شروع کردم وبلاگ نویسی در همین جا

اما این وبلاگ نه تنها مسیر وبلاگ نویسیمو بلکه مسیر زندگیمو عوض کرد

مسیر زندگیمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو!!!!

سکوت 5ماهه ام برای این بود که مسیرم عوض شده بود

هدف هام باز برام زنده شد

جون گرفت تن بی جانم!

من زندگیمو مدیون این وبلاگمحالا عرض میکنم خدمتتون

علی الحساب فقط بدونید

از فروردین تا تیر و مرداد دوران پوچی داشتم که این وبلاگ عوضش کرد

بقیش انشالله در پست های بعدی ....


در این زمانه بی هیاهوی لال پرست

خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست

چگونه شرح دهم، لحظه لحظه خود را

برای این همه ناباور خیال پرست

Designed By Erfan Powered by Bayan